ما از سلاله سرو های ایستاده ای هستیم که می شکنیم اما خم نمی شویم، ما همان بردگانی هستیم که تصمیم داریم سرنوشت خویش را بدست گیریم۷

معلم 4

ما می شکنیم، ایستاده می میریم ، اما خم نمی شویم، این رذالت و سجده و رکوع دولا راست شدن ها از آن همان مکتب و ملا و دین و دریوزگان سرمایه باد، ارزانی آن ملا مزدوران اربابان زر و زور و سرنیزه و توحش اسلام باد، از آن با بصیرت های مملو از نرمش های قهرمانانه، بز روان طوع و خاکساری ها باد، آری هزاران بار در طول تاریخ، خفت و خواری ارزانی شان باد، گدائی و تمنا ارزانی ملا و اسلام و مزدوران سرمایه و دشمنان انسان باد،… برای ازادگان و سرمایه های جامعه بشری، این ستارگان نور و درخشش بودن ها، این الماس های مته های نوآوری ها که دل تاریخ و زمین و زندگی و حقیقت را می شکافند، تا راستی و حقیقت گوئی و انسانیت بدرخشد و بارور شود، هزاران بار ستوده باد غرور، غرور انسانی، تنها سرمایه انسان … برای ملا و اسلام و شکست خوردگان تاریخ، بسیار طبیعی است اگر سر برافراشتگان را سرشکسته و خوار می خواهند، اما نمی دانند، زیرا نادان و مسلمان اند، که سرو های ازاده چمن زندگی و برای هر انسان ازاده ای، شکستن اسان تر است، تا سر درخربندگی اسمان و ابر ها، پیشانی خفت و خواری بر زمین، لجن مال شدن ها،  آنها سر بر زمین خاکساری و خفت نمی سایند، بی ارزشی و توهین به خود و مقام انسان روا نمی دارند، بز رو طوع و خاکساری ها برای ازادگان غیر قابل تصور است، این ننگ فقط از آن مزدوران، استثمارگران مکتبی اسلامی و روحی و درحاشیه ماندگان زندگی تولیدی باد …. ننگ و خفت از ان ییماران روانی تاریخ و مکتب و مقصد توحش اسلامی است، و هزاران بار ارزانی شان باد، همچنانکه شکست خورده در برابر تاریخ، به هر انچه که بوی جلوه ای از زندگی دارد، حمله می نمایند، مریض های روانی شکست خوردگان زندگی و تکامل و بشرثت . بی دلیل نیست که در فاضلاب مکتب شان،  همراهانی ارزشمند می خواهند، قربانی می خواهند، تا شاید بتوانند بی ارزشی خویش را در بودن با همراهان ارزش های والای جهان انسانیت در میان لای و لجن سیستم توحش اسلام و استثمار، خود را تسلی بخشند، و شکست تاریخی سیاسی طبقاتی و اجتماعی و مکتبی شان را در خدمت به سیستم سرمایه، به جامعه و به انسانهای ازاده تحمیل نمایند … تلاش می کنند، تا خفت و خواری مکتبی و توحش و فرهنگ گدا پرورانه خویش را به تمامی بشریت تزریق نمایند، بی دلیل نبود و نیست که ملای شکست خورده می خواهد مکتب در هم شکسته شان را بنا به دستور اربابان ستم و سرمایه در همراهی با طالبان و داعش، به هرجا که بتوانند صادر نمایند، آن دشمنان آزادگی هنوز سختی الماس زندگی و آزادی را نمی شناسند، سنگ های خارای صخره های بلند مرتبت کوهستانهای غرور و عشق و دوست داشتن ها را نمی شناسند، زیرا آنها با کار و تولید و زحمت و زندگی اجتماعی بیگانه اند، آنها نمی دانند، که ازادگان دیگر به خود تعلق ندارند، آنها نمی دانند که این سرمایه های زندگی از آن خود نیستند، به جامعه بشری و به تاریخ تغلق دارند، این ملا های شکست خورده که همه چیز را شکسته و در حال دولا راست شدن می خواهند، و در حال نرمش قهرمانانه سر بر  درگاه اربابان می بینند، نمی توانند بفهمند، که حتی اگر یک سرو را بشکنند دو سرو را از پای اندازند، اما باز هم تاریخ در راه است و سرو های دشت و صحراهای زندگی بسیاراند … انها نمی خواهند از تاریخ یاد بگیرند، زیرا منافع شان همان کاری را می طلبد، که در طی هزاران سال بدان مشغول بوده اند … خواری و گریه و تمنا و دعا و جادو، سیاهی و امام زاده، زیرا منافعشان در آن صندوق های خرافات و توحش نهفته است، و معلم و درس و مدرسه و تحصیل دست رد به این موضوعات خر رنگ کنی و حماقت و اسلام می زند، منافع انها را به خطر می اندازد، در حالی که همین دو دوزه بازان دیوث ملای دروغگو، اینها در محلی دیگر از ثمره تکامل و شکوفائی حاصل کار این والا انسانها استفاده می برند، که اگر به دکتر می روند، به خوبی می دانند که امام زاده و دعا و جادو و جنبل هیچگاه کارساز نیست، در زیر نور برق می نشینند و با هواپیما به بلاد برادان کفار سفر می نمایند و خانه و ارامش و جاده و تمامی امکانات … اینها همه حاصل زحمات زحمتکشان فکری و حاصل رحمات معلمین انسان است، اما دریغ و حیف از یک ‌ذره شهامت فکری و صداقت اخلاقی که در دین یافت می نشود، اینها بازهم نمک را می خورند و نمکدان می شکنند، همانگونه که از مادر متولد می شوند و تمامی زنان خانواده شان، زن را نیمه انسان و یا حیوان می دانند، از حاصل دانش استفاده می برند و کتاب خمیر می نمایند و معلم در بند …. اما چه باک سهم ما از زندگی در این برهه این بود، ما این راه را با سربلندی طی خواهیم نمود، سرود خوانان سربلند و مغرور، تباهی و درد را به چشم جهانیان پدیدار می کنیم، و سرود زندگی را معنائی دیگر می بخشیم، می دانیم که با وجود این همه توحش در این سرزمین، ما خوشحالیم که اسمان مملو از ستارگان زندگی است، با دیدن این همه بزرگی و عظمت و زیبائی ها، آن تنگ فکران و لاکپشتان زیر بوته های بسیار ناچیز نادانی ها، کوته بینان لجنزار حاشیه تولید، نمی توانند تصور نمایند، و ببینند که چشمه زندگی را با استکان دین نمی توان خشکاند، زیرا آنها با غرور و سربلندی نا آشنایند، تمامی ابعاد زندگی انها در حد دولا راست شدنی است به خاطر توقعی بی مقدار از خدائی خیالی، که حتی اگر واقعی هم می بود، بی ارزش می بود، انتظاری بی پایان، عصبانیتی کوته بینانه و کشتن انسانها در همسایگی و همجوار، به خاطر یک تعدادی جبه انگور بهشتی مالیخولیائی، بی ارزشی این مکتب و توحش را می نمایاند، احمق های غرق در رویاهای بی پایان و مالیخولیائی . برای این نوع مکتب و تفکر اسلامی درحال سجده و خربندگی ابرهاست، که انسانها را دشمن اند، معلمین و تلاش گران و دلسوزان زندگی انسانیت را دشمن می دارند، سرمایه های زندگی، تبلور غرور و سربلندی و ازادگی جامعه کار و تلاش و تفکر و زحمت و ارزش ها والائی ها را، و می شناسند انان را به همین خاطر تبهکارانه دشمن اند زیبائی ها را، زیرا از نور و روشنائی و از آنها می ترسند، این ملا ها و اسلام و دشمنان غرور و سربلندی، دریوزگان درگاه شاهان، نمی توانند سربلندی و غرور انسانها را ببینند و همه چیز را در حال سجده و تسلیم می خواهند، غرورجامعه انسانی و سربلندی در جامعه را زانو زده از طریق بزانو در آوردن ازادگان و معتاد نمودن و شکسته می خواهند، انها ازادگی را زانو زده، شکست خورده می خواهند، آنها نمی توانند جامعه ای ازاد و سربلند و مغرور ببینند، زیرا خود در برابر تاریخ و زندگی بر اساس مکتب شان به خربندگی اسمان و توهمات و ابرها زانو زده و در حال سجده بوده اند و هستند، ملا، و دین، سر احمق ها و خرفت ها را در آخور قبور و امام زاده ها بند می خواهند، تا خود براحتی خیال بتوانند به غارتشان ادامه دهند … آن دشمنان بشریت می دانند معلم و روشنفکر و ازادگان و تلاش گران زندگی فکری …با انها و تاریکی و نادانی در تقابل اند … آنها در این مسیر جنگ و درگیری های زندگی و چکاچک قلم و درد، در مصاف با ازادگی و غرور و سربلندی، این ستون تاریخ زندگی، نتیجه و حاصل زحمات کارگران و زحمتکشان جسمی و فکری را به خوبی می شناسند، آنها می دانند که اگر در اثز تلاش این ستارگان نور و روشنائی، دنیای سیاه و اسمان توحش اسلامی روشن شود، اگر مردم خرفت و احمق بیدار شوند، آنگاه چه کسی سر در آخور به درگاه خدایشان سجده نماید؟ چه کسی قبور امام زاده ها و کیسه های گشاد سرمایه داران و مزوران امپریالیستها را پر می نماید؟ انها از دیدن تصویر کریه و زشت خویش در برابر این همه غرور کارگر و معلم، زحمت کشان فکری و جسمی و خطر از دست رفتن این همه مفت خوری، و در برابر ايئنه زمان و تکامل و شکوفائی انسان والا و مغرور، وحشت زده اند،  این مکتب بعنوان نیروی ایستای زمان و تاریخ، بصورتی سیستماتیک انسان را بیچاره می خواهند تا به درگاه ابرها به خر بندگی اسمان تمنا و گدائی شان را ادامه دهند و هر چه بیشترقابل دوشیده شدن باشند، … تفکر مذهبی و اسلام، اساس موجودیت وجودی استثمارگران مادی و روحی و معنوی، باعث بیچارگی انسان در زندگی مادی و اجتماعی است، ساختن این همه چاله چوله بنام امام زاده درسر راه مردم، که حتی در آنها یابو و سگ هم چال ننموده اند، بی دلیل نیست، به هر شکلی و به هرصورتی، هدف اصلی انها شکستن انسان و انسانیت و بیچارگی و بی دست و پائی انسان و بدون تفکر بودن انسان نادان است، کتابها را خمیر می نمایند، زنان را از رفتن به دانشگاه بر خذر می دارند، همانگونه که عمر و هیتلر نیز کتابها را می سوزانیدند،‌ آنها نمی فهمند که امروز اینها فقط در یک گوشه از این جهان اگر اینکار را می نمایند، در کل و در سراسر جهان اما هزاران برابر دانش و کتاب هست، باز هم می توان از انها استفاده نمود، با آنها چه میخواهید بکنند ؟ امروز جهان کوچکتر از مغز شما شده زیرا بشریت گسترش پیدا نموده، به بزرگی و عظمت بشریتی که در حال شکوفائی است، بهار زحمتکشان و توده های کار و زحمت در راه است، غریو امدنش را هر کسی می تواند بشنود و هراس شما بی دلیل نیست، که دین و توحش و استثمار سرمایه را همانند برف و یخ های زائد راه کارگران و زحمتکشان فکری و جسمی در حال روبیدن است، اما باز هم در طی تاریخ، روسیاهی و دود این همه جنایت، در طول زندگی و زمان، فقط برای دین و توحش و استثمار و سرمایه بود و هست و خواهد بود . اگر حتی هزاران بار دیگر بخواهند تاریخ را تکرار نمایند، نتیجه ؟ تکامل است با بودن وجود این مقدار لجن و دشمنان بشریت به قیمت درد و رنج انسانهای ازاده، به پایان می رسد، تمام می شود، هر چه آگاهی و شکوفائی در میان مردم بیشتر باشد، درد کمتر خواهد بود، دشمنی استثمارگران با معلمین بی دلیل نیست، ولی بازهم این بهمن در حال شتاب گرفتن است، ملا و دین و استثمارگران اگر چه می دانند تاریخ مصرفشان خیلی وقت است بسر امده، اما باز هم بی شرمانه از سرناچاری فقط با زندان و کشتار و اعدام و مسموم نمودن و معتاد نمودن جوانان و قتل و ترور می خواهند باز هم مفت به چرند، بیشرمانه ترین رذالت های مکتب توحش اسلام شان را به جامعه بشری و انسانهای ازاده می خواهند حقنه نمایند، تا مرگ را بر هر سرزمینی که بوی گند این سم تاریخ از ان بر می خیزد، پاسدارند، تا شاید همانند گذشته مرگ و مذهب و سیاهی بگسترانند، مرگ را در برابر زندگی تزریق نمایند، عقب مانده های زندگی، تاریخ گذشت و عبور نمود، قطار تاریخ شما را به جا گذاشته، تمام شد، … در مصاف مرگ و زندگی در طول این تاریخ خونین بشریت، همانا زندگی بوده و هست و خواهد بود که شکست توحش را رقم زده و تکامل و والائی و دانش را به پیش برده که حتی ملا و دشمنان تکامل را نیز بیدریغ و بزرگورانه مورد حمایت قرار داده، زیرا همه می دانند، انها بیش از انکه قابل تنفر باشند قابل ترحم اند، نادان و وحشی اند، همچون جانوری موذی، بیچاره های تاریخ اند. بقول معروف نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است، … با وجود افکار سیاه و تبهه کارانه ملا و اسلام، آری باید باز هم به پیش رفت و بسریت می رود، وگرنه ما اکنون در این مرحله از تکامل و شکوفائی نمی بودیم، معلمان و زحمتکشان فکری همراه با دانش اموختگان باز هم معلمین فردا، شکوفائی انسان و فرهنگ و انسانیت را، برابری و ازادگی را پاس می دارند، بر خلاف میل پلید استثمارگران و ملا ها و اسلام شان که از اساس با مدرسه و درس و دانشگاه و روشنائی مخالف بودند، … عصر روشنگری در اروپا را نیز ببینید، ملا ها شکست خوردند، و اروپا، اروپا شد . در این منطقه نیز باید اسلام و دین و مذهب و ستم سرمایه را به زباله دانی تاریخ روان نمود، تا بشکفیم … بقول معروف اروپا زمانی اروپا خواهد شد که آخرین آجر و سنگ کلیسا بر سر اخرین روحانی فرود آید، آری دین از هر نوعش همین است، اساس این مکتب دریوزگی و حماقت است، غرور و دانش و تفکر را نمی توانند تاب بیاورند، زیرا منافع طبقاتی شان به خطر می افتذ، ازخر سواری، مفت خوری سرنگون می شوند، به این دلیل است دشمنی شان با دانش و معلم و مدرسه و دانشگاه و علت خمیر نمودن و سوزاندن کتابها، خانه نشین نمودن نیمی از جامعه بشری یعنی زنان، آری تا همه احمق و نادان به هر قبر و ابر و آسمان و ارباب و شاه و خان و امپریالیست و سرمایه داری به دریوزگی و تمنا و گدائی بپردازند، تا انسانها در تعیین سرنوشت خویش نقشی نداشته باشند، زیرا دریوزگی شغل اصلی دین و ملا و اسلام و مذهب است ….آنها نمیتوانند ببینند که ما از سلاله اسپارتاکووس هائیم، بردگانی که برای ازادی خویش قیام نمودند،

ما همانهائی هستیم که به جامعه بشری و به تاریخ تعلق داریم، می شکنیم اما خم نمی شویم

سرنگون باد سیستم جهل و خرافات و نادانی و جنایات اسلامی ایران

زنده باد ازادی و برابری

شکوفا باد دانش و تفکر انسانی

برقرارباد سوسیالیزم ….

عمرمحمدی

دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ برابر با ۰۴ آوريل ۲۰۱۶

Omar Mohammadis Foto.

 

Omar Mohammadis Foto.

کشف و ضبط یک امامزاده در تهران

Hinterlasse einen Kommentar