جنایتکاران اسلامی ….در کردستان جنایت کردند

1558475_1413820628864397_2106301213_n

یکی از رفقایم که در هنگام این اعدامها دستگیر بود ؛ برایم بعدآ تعریف می نمود که در هنگامی که آنها را برای اعدام صدا زدند ….بدور نشسته بودیم و صحبت می کردیم و سهم هر یک از این رفقا تخمه آفتاب گردان و گپ و گفتگو …. که این قربانیان جنایات خمینی را صدا زدند …. کسی انتظار اعدام نداشت و در تصور نمی گنجید به این آسانی آدم بکشند …. که پس از صدا زدنشان هلی کوپتر ها را نیز روشن نمودند تا سر و صدا ایجاد شود و …. در هنگام اعدام به ناصر سلیمی ؛ همان کسی که دستش زخمی است ؛ هر چند عدد تیر می زنند نمی افتد و استوار و پا بر جا اگر دقت کرده باشید ….می بینید که تا مدتها بعد از افتادن سایرین ناصر با جلادش حرف می زند و باز هم نمی افتد که جلادش می آید جلو و با لگد به ناصر می زند که بیفت و ….. این واقعیتی است که انگاز با چشمان خود دیده ام زیرا به آن رفیقم اعتماد کامل دارم و اهل چاخان نیست .جالب اینکه یکی دیگر از رفقایم که دستگیر نموده بودند طرف پاسدار به این رفیقم می گوید اینجا بایست تا بر می گردم همینکه پاسدار از در می رود تو این رفیق من نیز از این طرف راه می افتد و می رود ….جیم می شود ….الان نیز سر و مر گنده در سنندج زندگی می کند و یکی از رفقای خوب و دوست داشتنی من است ؛ البته فراموش نشود من در این جا محمد پسر عمویم را که او نیز زخمی و در بیمارستان بستری بود ؛ از این اعدام حتمی نجات دادم ؛ به زن عمویم توصیه نمودم اورا فورآ از بیمارستان ببر بیرون .

حه مه !! بشکند دست بی نمک .

عمر محمدی
21

((( اعدام )))

آوازی از دهانه رها شد
با آهنین پرندۀ گرمی کوچگ

آن هر سه را
اندیشه آن دقیقه چه در سر بود ؟

آنکس که بر پراند پرنده را
وان پر عطش پرنده که پر زد تا
از خونِ سرخ جاری
رفع عطش کند

وَ آنکه روی چوبه کمی لرزید

جواد شریفیان – 1349

رفقا و دوستان در صورت تمایل میتوانید از سایت من بنام :صدای آزادی و برابری دیدن فرمائید. لطفآ به دوستان خود معرفی نمائید ….با تشکر . عمر محمدی https://sedayeazadibarabari.wordpress.com/

  • OOmar MMohammadi

    یکی از رفقایم که در هنگام این اعدامها دستگیر بود ؛ برایم بعدآ تعریف می نمود که در هنگامی که آنها را برای اعدام صدا زدند ….بدور نشسته بودیم و صحبت می کردیم و سهم هر یک از این رفقا تخمه آفتاب گردان و گپ و گفتگو …. که این قربانیان جنایات خمینی را صدا زدند …. کسی انتظار اعدام نداشت و در تصور نمی گنجید به این آسانی آدم بکشند …. که پس از صدا زدنشان هلی کوپتر ها را نیز روشن نمودند تا سر و صدا ایجاد شود و …. در هنگام اعدام به ناصر سلیمی ؛ همان کسی که دستش زخمی است ؛ هر چند عدد تیر می زنند نمی افتد و استوار و پا بر جا اگر دقت کرده باشید ….می بینید که تا مدتها بعد از افتادن سایرین ناصر با جلادش حرف می زند و باز هم نمی افتد که جلادش می آید جلو و با لگد به ناصر می زند که بیفت و ….. این واقعیتی است که انگاز با چشمان خود دیده ام زیرا به آن رفیقم اعتماد کامل دارم و اهل چاخان نیست .جالب اینکه یکی دیگر از رفقایم که دستگیر نموده بودند طرف پاسدار به این رفیقم می گوید اینجا بایست تا بر می گردم همینکه پاسدار از در می رود تو این رفیق من نیز از این طرف راه می افتد و می رود ….جیم می شود ….الان نیز سر و مر گنده در سنندج زندگی می کند و یکی از رفقای خوب و دوست داشتنی من است ؛ البته فراموش نشود من در این جا محمد پسر عمویم را که او نیز زخمی و در بیمارستان بستری بود ؛ از این اعدام حتمی نجات دادم ؛ به زن عمویم توصیه نمودم اورا فورآ از بیمارستان ببر بیرون .

    حه مه !! بشکند دست بی نمک .

    عمر محمدی

  • Shojae Ebrahimi

    عمر جان البته این یادت نرود که ان جلاد تیر خلاص زن فرزاد پورانی مزدور و عضو فعلی جبهه متحد کرد

Hinterlasse einen Kommentar